شرح و تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست. ناصرخسرو. چون دعا را گزارشی سره کرد دم خود را بخور مجمره کرد. نظامی. ، جستجو. تفحص: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر چ وحید ص 157). ، نقش کردن. حجاری کردن. تراشیدن: پس آنگه از سنان تیشۀ تیز گزارش کرد شکل شاه و شبدیز. نظامی. ، تعبیر خواب کردن: گزارش همی کرد اسفندیار بفرمان یزدان پروردگار. فردوسی. به ژرفی بدین خواب من گوش دار گزارش کن و یک به یک هوش دار. فردوسی. پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوذرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد. (مجمل التواریخ والقصص)
شرح و تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست. ناصرخسرو. چون دعا را گزارشی سره کرد دم خود را بخور مجمره کرد. نظامی. ، جستجو. تفحص: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر چ وحید ص 157). ، نقش کردن. حجاری کردن. تراشیدن: پس آنگه از سنان تیشۀ تیز گزارش کرد شکل شاه و شبدیز. نظامی. ، تعبیر خواب کردن: گزارش همی کرد اسفندیار بفرمان یزدان پروردگار. فردوسی. به ژرفی بدین خواب من گوش دار گزارش کن و یک به یک هوش دار. فردوسی. پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوذرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد. (مجمل التواریخ والقصص)
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
گذشتن. عبور کردن: سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل همی گزاره کند تیرهای بی پیکان. فرخی. گزاره کرد سپه را به ده دوازده رود به مرکبان بیابان نورد کوه گزار. فرخی. چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی گزاره کرد بدین رو همی دو روز و دو شب. فرخی
گذشتن. عبور کردن: سنان چه باید برنیزه ای کنی کز پیل همی گزاره کند تیرهای بی پیکان. فرخی. گزاره کرد سپه را به ده دوازده رود به مرکبان بیابان نورد کوه گزار. فرخی. چو ماه دلشده با آفتاب روشن روی گزاره کرد بدین رو همی دو روز و دو شب. فرخی
آسیب رساننده آزار دهنده گزنده: نه از تخم ایرج زمین پاک شد نه زهر گزاینده تریاک شد، مجازات کننده کیفر دهنده: گزاینده هر که جوید بدی (خدا) فزاینده فره ایزدی، موهن زننده: بگفت آن گزاینده پیغام اوی همانا که بد زان سخن کام اوی
آسیب رساننده آزار دهنده گزنده: نه از تخم ایرج زمین پاک شد نه زهر گزاینده تریاک شد، مجازات کننده کیفر دهنده: گزاینده هر که جوید بدی (خدا) فزاینده فره ایزدی، موهن زننده: بگفت آن گزاینده پیغام اوی همانا که بد زان سخن کام اوی
عبور کردن گذشتن: ترکمانان بر اثر آنجا آمده بودند و بحیلتها آب بر کرد را گذاره کردم امیر را یافتم سوی مرو رفته. یا گذاره کردن تیر. گذشتن تیر از موضعی: یک چوبه تیر در کمان نهاد و بینداخت آن چهار پسر را بسفت و گذاره کرد، عبور دادن گذراندن: زرود هایی لشکر همی گذاره کنی که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب. (مسعود سعد)
عبور کردن گذشتن: ترکمانان بر اثر آنجا آمده بودند و بحیلتها آب بر کرد را گذاره کردم امیر را یافتم سوی مرو رفته. یا گذاره کردن تیر. گذشتن تیر از موضعی: یک چوبه تیر در کمان نهاد و بینداخت آن چهار پسر را بسفت و گذاره کرد، عبور دادن گذراندن: زرود هایی لشکر همی گذاره کنی که دیو هرگز در وی نیافتی پایاب. (مسعود سعد)
میل کردن تمایل یافتن: گرایش نکردی بکار دگر گهی پای کندی زتن گاه سر. (نظامی)، قصد کردن آهنگ کردن: گهل دل برفتن گرایش کند گهی خواب را سر ستایش کند. (نظامی سروری)، سرپیچی کردن نافرمانی کردن
میل کردن تمایل یافتن: گرایش نکردی بکار دگر گهی پای کندی زتن گاه سر. (نظامی)، قصد کردن آهنگ کردن: گهل دل برفتن گرایش کند گهی خواب را سر ستایش کند. (نظامی سروری)، سرپیچی کردن نافرمانی کردن